کتاب زن بودن بیان چگونگی دور شدن زنان جوامع صنعتی و مدرن معاصر از سرشت و فطرت طبیعی خود است.
این کتاب از درد زن مدرن میگوید؛ زنی که در دروغ های متعدد جامعه روشنفکر و مدرن غرق شده و تعریف درستی از زن بودن ندارد.
تونی گرنت نویسنده کتاب با تأکید بر نقش ابزاری زن در جامعه کنونی، ضمن انتقاد از شعارهای جنبش فمنیستی، پیامد و تأثیر آن را بر روح و روان زن و انحطاط خانواده نشان میدهد.
پایه و اساس کتاب زن بودن بر اساس آثار کارل یونگ، روانشناس تحلیلی نگارش شدهاست.
در نظریه یونگ، مفاهیمی چون آنیما، آنیموس و کهنالگوها وجود دارد. بر همین اساس دکتر تونی گرنت به چهار کهنالگوی زنانه )معشوقه، مادر، آمازون و مادونا( میپردازد و به صورت جامع و مفصل در مورد هر یک از این ابعاد، نقاط ضعف و قوت و کاربردشان صحبت میکند.
وی درنهایت زنی را کامل میداند که در طول دوره حیاتش، بتواند همه جنبههای روانی خود را تجربه کند و در هم بیامیزد.
این کتاب در حقیقت یک چارچوب ذهنی مشخص و صحیح برای ارتباط و پیوند با مردان به زنان و آگاهی لازم در مورد تفاوتهای روانشناسی و بیولوژیکی ارائه میدهد.
زنان با خواندن این کتاب مرز بین زن بودن و زن ماندن را با هیچ لذتی در دنیا معاوضه نخواهند کرد.
خواندن این کتاب را هم به زنان و هم به مردان توصیه میکنم چراکه به زنان کمک میکند به عمق لایه های پنهانی درون شخصیتی خود پی ببرند و به مردان کمک میکند زن زندگی خود را بهتر و اصولیتر درک نمایند.
بخشی از کتاب:
“مرد بالغ، حامی طبیعی است.
او از قدرت و توانایی خود که به آزادی و تفاوتهای رشدی او با زنان اعتبار میبخشد، لذت میبرد.
چنین مردی دوست ندارد که با زنان چه در بلند مدت و چه در کوتاه مدت وارد جنگ شود.
این مردان دوست دارند زن را برای صفات بینظیر زنانگی در آغوش بگیرند؛ صفاتی که منجر به افزایش مردانگی رو به رشد مرد شده، و متفاوت بودن او را به عنوان مرد نشان میدهند.”
کتاب زن بودن
نویسنده: تونی گرنت، مترجم: فروزان گنجیزاده، ناشر: ورجاوند